'   ss

ساخت وبلاگ
این‌روزا مودم شبیه این عکس سلطانه . کلافه ، بی حوصله ، منتظر .~دانشگاه تا اینجا چیز جالبی واسم نبوده . رشتمو دوست دارمااا ، ولی ارتباط گرفتن با دیگران و درس های فلسفی واسم خیلی سخته . با آدما ی با معرفتی هم کلاسیم و واقعا سخت ارتباط گرفتن باهاشون ربطی بهشون نداره . بیشتر مشکل منه .~خیلی وقته جاناتانو ندیدم :( سلطانو یه ماه پیش دیدم و مثل همیشه یه گوشه منتظر شهین خانوم بود ولی جاناتان .... نمی دونم کجاست :( امیدوارم بچم حالش خوب باشه T-T ~با اینکه صبحا همیشه غر میزنم که یکی منو با ماشین ببره برسونه دانشگاه ، نمی خوام با اتوبوس برم . ولی باید اعتراف کنم آدمای تو اتوبوسو دوست دارم :"> ~جدیدا فهمیدم یکی از بچه های کلاسمون تو بیان وب داره . اول آیدی تلگرامش به نظرم آشنا اومد بعد یادم اومد دوستِ بلاگری که من دنبالش می‌کردم ، یه همچین اسم مستعاری داشت .واسه مطمئن شدن رفتم وبشو نگاه کردم و تو یکی از آخرین پستاش که درباره رشته و رتبش نوشته بود ، مطمئن شدم که این همونه .ولی از اون موقع به بعد دیگه به وبش سر نزدم و پست دیگه ایشو نخوندم . قصدم ندارم دیگه برم تو وبش مگر اینکه یه روز به خودش بگم و ازش اجازه بگیرم . فعلا که فقط از رو اکانت تلگرامش میشناسمش و نمی دونم تو واقعیت کیه '   ss ...ادامه مطلب
ما را در سایت '   ss دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aohoney بازدید : 95 تاريخ : شنبه 10 دی 1401 ساعت: 14:45

سلام :>~~الان اينو در حالي مينويسم كه منتظر شروع شدن كلاس مباحثم و از دل درد يه بالشو بغل گرفتم T-T ( از عوارض جانبي دوران كنكور :> )خيلي دلم واسه اينجا تنگ شده :" الان رفتم وبلاگ دوستانو بالا پايين كردم و ديدم كلييي پست نخونده هست كه بايد برم سر وقتشون :*يكم از خودم بگم :همچنان با محيط دانشگاه وفق نيافتم D: كلا طبق شناختي كه از خودم دارم ، هر چقدر تغيير محيط بيشتر باشه ، من ديرتر خودمو باهاش هماهنگ مي كنم . مثلا از دبستان كه اومدم راهنمايي ( يه مدرسه جديد ، با فضاي متفاوت با مدرسه قبليم ) يادمه تا سه ماه نتونستم با بچه ها ارتباط بگيرم حتي از يه حرف زدن كوتاهم فرار مي كردم . خلاصه كه آره اينجام همين ماجراها برقراره فقط از نوع خفيف ترش DXراستي چند روز پيش معلّم فيزيك هفتمم رو تو دانشكده ديدم . ارشد علوم تربيتي بود *U* خيلي همتش ستودني بود واقعا .الان كه اينو دارم مي نويسم 8:20 عه و معلمه ( هنوز با لفظ استاد كامل كنار نيومدم - ) هنوز نيومده . اگه كنسل شه ... چي ميشه ... واي :"البته بهرحال اون هشت فصلو بايد واسه آزمون بخونيم :D ولي بازم كنسل شدن كلاس وقتي اصن آمادگيشو نداري خيلي لذت بخشه ~خب داشتم ميگفتم : همچنان اين چند وقت جاناتانو نديدم : انقد دلم ميخواد خودم يه گربه داشته باشم ، كه . وقتي عكس يا فيلم نيني گربه مي بينم دلم ضعف ميره اصن . با اون دُماي كوچولو و چشاي مَموششون T^T تازه چند تا اسمم براي گربه خياليم در نظر دارم . ماهبد ( نگهبان ماه ) / ماهفر ( عين ماه با شكوه) / اگه تپلي و شكمو بود : كيارا ( ميل شديد به خوردن )8:30 عه و همچنان نيومده ~ بچه ها دارن خداحافظي ميكنن XD الان نماينده كلاس زنگ ميزنه كه اگه استاد خوابه ، بيدارش كنه :| '   ss ...ادامه مطلب
ما را در سایت '   ss دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aohoney بازدید : 97 تاريخ : شنبه 10 دی 1401 ساعت: 14:45

این چند روز تو گروه کتابخونی ای که عضو بودم یه سریا با هم بحث سیاسی کردن .اون موقع که من آنلاین شدم گروهو بسته بودن . نزدیک دو ساعت مشغول خوندن پیاماشون بودم و یه چیزی که جالب بود این بود که هر دو طرف بحث حاضر نبودن همو بپذیرن و بفهمن طرف چی میگه اصن . در آخر بیشتر شبیه دعوا شده بود تا بحث و مناظره .من خودم در رابطه با سیاست و تاریخ اطلاعات کافی برای بحث ندارم ، ولی استاد معرفتمون میگفت در طی دوره های زمانی که اکثریت مردم دو دسته می‌شدن ، هر دسته تلاش در حذف اون یکی داشته . اون دسته ای که ضعیف تر بود یه مدت فعالیتاشون پنهانی می شده یا کلا تا یه مدت بیخیال میشدن بعد دوباره که قدرت میگرفتن تلاش می کردن دسته ای که دارای قدرته رو حذف کنن و این چرخه هی ادامه پیدا می کرده . و در آخر هیچ کدوم نمی تونستن همو حذف کنن فقط انرژی شونو هدر میدادن .گفت برای متوقف کردن این چرخه ی بیهوده باید یاد بگیریم همو بپذیریم هر چقدرم چشم دیدن همو نداشته باشیم .گفت اگه اینکارو نکنیم در آخر تغییری که به وجود میاد اینه که از دیکتاتوری مذهبی به دیکتاتوری غیر دینی تبدیل میشیم .تو اون گروهه هم همین اتفاق افتاده بود ، یه طرف ماجرا که طرفدار بیشتری داشت تلاش خیلی زیادی میکرد که اون یکی گروهو خفه کنه ._. حتی به ادمین میگفتن فلانیو ریموو کن ، بنش کن و اینا .و خب به نظرم یه جامعه ی آزاد با خفه کردن مخالفا نمی تونه شکل بگیره اگر هم که میتونه پس چرا الان تو این کشور آزادی در کمترین حد خودشه ؟ -----در حال حاضر دارم یکی از اولینای مهممو تجربه میکنم ~~ آخر هفته اگه تونستم میام دربارش میگم .حالا که فک میکنم این هفته دو تا اوّلین دیگم داشتم .یدونه 3 دی اوّلین برف بازی امسال . جوجو برفی درست کردمو 5 دی اولین امتحانم به '   ss ...ادامه مطلب
ما را در سایت '   ss دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aohoney بازدید : 95 تاريخ : شنبه 10 دی 1401 ساعت: 14:45